دمکراسی خریدنی در غرب

از قرنها پیش اروپا  وبعد آمریکا و کانادا و استرالیا خودشان را کشورهای مهد دمکراسی و آزادی اعلام کردند

البته این در حال حاضر به گفته خنده داری تبدیل شده است که بسیاری ازمردم از آن خبر ندارند

در تئوری آنچه را می گویند جالب است ولی در حقیقت مردم معمولی در این دموکراسی چیزی برای گفتن ندارند و فقط مهره های نمایش دموکراسی در این کشورها هستند

ولی این بازی چگونه انجام میشود ؟

نخست احزابی که دیده های چپ گرا یا راست گرای یا ملی گرا دارند بدنبال مردم و برای جمع رأی می افتند خوب تا اینجا درست ولی چه در پشت صحنه  انجام میشود ؟

این احزاب برای قوی شدن و انجام میتینگها و غیره وکشیدن مردم به سوی خود احتیاج به پول دارند

خوب این پول از کجا بایس تأمین شود ؟ خوب حدس زدید ازکسانی که پول دارند.

خوب این کسانی که پول دارند چه کسانی هستند ؟

این افراد سرمایه داران بزرگ و تولید کنندگان بزرگ در کشور یا در سطح دنیا هستند

سوال این است که چرا بایس این سرمایه داران به نفع احزاب ، خصوصاً احزاب راست گرای یا ملی گرای پول خود را خرج این احزاب کنند ؟ چه چیزی را در مقابل دریافت می کنند ؟

مسلم این است که در پشت پرده روسای این احزاب با آنها معامله های مختلف می کنند برای مثال مالیات کمتر برای سرمایه گذاران یا تولید کنندگان یا کم کردن اختیارات کارگران و کارمندان و غیره

خوب پول به سازمانهای مالی این احزاب ریخته میشود و آنها هم شوهای بسیار خوب با وعده های آسمانی که انجام هیچ وقت انجام نخواهند شد ترتیب میدهند تا دل پیر و جوان را بدست آورند

آنچه را که تمامی سیاستمداران چه چپ و راست با هم به توافق محرمانه رسیده اند این است که بایس همیشه یک پول بخور نمیری باشد تا مردم قیام نکنند و تمامی این سیستم فاسد را از میان ببرند یعنی فقط سر مردم بالای آب باشد تا نفس بکشند  که غرق نشوند نه اینکه بتوانند در آب شنا کنند و لذت ببرند !

به جوانان وعده میدهند و می گویند پول شهریه دانشگاهی پایین می اید و به قول هم عمل می کنند ولی چگونه پایین می آید ؟ به اندازه قیمت یک وعده غذای رستورانی آنهم در سال !!

به سالمندان وعده میدهند که پول باز نشستگی آنها اضافه میشود اید و به قول هم عمل می کنند ولی چگونه اضافه می شود ؟ به اندازه قیمت یک وعده غذای رستورانی آنهم در سال !!

به اینگونه وعده ها و کمک های بخور نمیری ادامه میدهند تا همه فکر کنند یک کاری برای آنها میشود ودر انتخابات شرکت می کنند و سربازان پیاده این بازی شطرنجی میشوند، هر گاه هم که وزیر و شاه به آنها احتیاج نداشت آنها  قربانی میشوند

وقتی درمورد سرمایه احزاب و برگزاری انتخابات سوال میشود یا جواب نمیدهند یا با ابهام جواب میدهند خلاصه علاقه ای برای روشن شدن وضع اقتصادی خود و حزب خود ندارند و خودشان و من هم میدانم چرا ندارند !!

خلاصه مطلب مردم احزابی را انتخاب میکنند و فکر میکنند که واقعاً دولت کشور را خودشان انتخاب کرده اند ولیکن در حقیقت آنهایی را انتخاب کرده اند که قبلاً از سوی سرمایه داران انتخاب شده اند !!

این هم از نمایش دمکراسی در غرب

ولی خوب مردم هم دیگر دست این افراد را خوانده اند و دیگر نمی خواهند نقش سرباز پیاده را بازی کنند و چه کار میکنند ؟ در انتخابات شرکت نمی کنند !

این یعنی اینکه به تو و حزبت و این سیستم سیاسی اعتماد ندارم و این زنگ خطر برای همه است !

خوب اگر حزب بزرگ و برنده اول حزبی باشد که فقط 30 در صد رأی آورده باشد و فقط 33 در صد از مردم در انتخابات شرکت کرده باشند یعنی اینکه پایه های سیاسی کشور واقعاً سست است و این یعنی متزلزل بودن سیاست در کشور

وقتی برای تشکیل دولت چندین حزب که از هم بدشان می آیند با هم یک دولت ترکیبی اجباری تشکیل دهند  این دولت به راحتی با هر مشکلی میتواند سقوط کند و انتخابات دوباره که بازهم مردم کمتر شرکت میکنند و این چرخه تزلزل سیاسی ادامه می یابد

خوب سوال این است که چه کار بایس کرد ؟

نخست بایس دست سرمایه گذاران را در سرمایه گذاری در سیاست کوتاه کرد و آن فقط امکان دارد که هرفرد در اجتماع هر ماه مبلغ کمی برای انتخابات کشوری در صندوق انتخاباتی کشوری پرداخت کند مانند آنچه که برای بیکاری و بازنشستگی پرداخت می کند و هزینه انتخابات کشوری از این صندوق پرداخت  شود

دوم اینکه از آنجایی که بیشترافراد احزاب به احزاب خود بیشتر وفادارند تا مردم بایس فقط دو سوم افراد مجلس از افراد احزاب باشند و یک سوم مستقیم از سوی مردم انتخاب شوند تا مجلس به صورت یک مافیای حزبی نشود و از سوی دیگر اینکونه نشود که هر فرد شخصی خارج از احزاب فکر پر کردن جیب خودش از مجلس شود

اینگونه میشود از دمکراسی خریدنی جلوگیری کرد

مجید بهرام بیگی

24 سپتامبر2015 

 

Nach oben