من سیستم اقتصاد مستقل را پایه گذاری می کنم



 

شعار این سیستم این است 

 

 تنها دو مورد میتواند از صادرات و واردات یک کشور باشد   

 

  1 توریست 

 

  2 آن مواد غذایی است که بدلیل آب و هوا نمیشود در آن کشور تولید کرد

 

اگر این جمله در کله تک تک باصطلاح سیاستمداران اقتصادی ما و دنیا برود کشورهای مستقل و زندگی خوب در جهان خواهیم داشت 

اگر ما این سیاست را انجام ندهیم میتوانیم زیر فشاراقتصادی کشورهای زورگو و دیکتاتوربرویم. 


تمام نظریه های اقتصادی را که از غرب و شرق می اید به دور بریز زیرا که این نظریه ها بر اساس دید بر افزایش سرمایه و اصولا مادی است.  ما اقتصادی را میخواهیم که الهی باشد یعنی چه ؟ یعنی اینکه اقتصادی باشد که جامعه را به سویی مانند اروپا و آمریکا که از این نظریه ها استفاده می کنند نبرد بلکه هدف این است که به سویی ببرد که انسان نه بدنبال اضافه کردن سرمایه برود بلکه از سرمایه  و مادیات مهم و اولیه زندگی چنان بی نیاز شود که خود را به سوی تعلیمات و تفکرات الهی برد. این یعنی یک سیستم اقتصادی الهی. یعنی انسان به سوی کسب فضیلتهای انسانی و کشف عظمت و قدرت آفرینش و شناخت پروردگار کشیده شود. این یعنی اینکه بایس در دانشگاه های مختلف و در رشته های امور انسانی آنالیزی ایجاد شود که آیا تدریس این رشته ها در مسیر الهی است یا مسیری مادی و کپی شده از غرب و شرق.

خوشبختانه ما افراد و متفکران و فیلسوفان بزرگ ایرانی و اسلامی داریم که می توانند مانند مشعلی پر فروغ در دنیای تاریک ما باشند.

 

سیستم کمونیسم و ایده اقتصادی از میان رفت زیرا که جواب نداد و از انسانها فقط برده هایی ساخت که برای یک ایده کار می کردند و هر گونه تصمیم گیری مانند یک انسان از آنها گرفته شده بود

 

سیستم کمونیسم از میان رفت زیرا به ارزش های معنوی انسانها و نیازهای معنوی آنها اعتقاد نداشت و احترام نگذاشت در حالیکه معنویت یک گونه بالانس روحی برای انسانها بوجود می آورد

 

سیستم لیبرالیسم و کاپیتالیست نیز شکست خورده است و لیکن با دست و پا زدن در  روزها و سالهای آخر زندگی خود سعی بر این می کند  که خود را از مرداب نجات دهد ولی این امکان ندارد

 

این سیستم بر پایه رقابت اقتصادی بنا شده است و رقابت یعنی جنگ سرد که بعد به جنگ گرم منتهی خواهد شد

 

این سیستم با جنگ سرد و گرم خود جز مرگ و  فقر و بیکاری و بدبختی برای یک اکثریت بزرگ جهانی چیزی به بار نیاورده است ولی سیاست 

اقتصادی مستقل این گونه نیست


سرمایه گذاری دولتی و خصوصی

  1.  
  2. نخست بایس اصولا از سرمایه گذار و سرمایه گذاری سخن گفت
  3.  
  4. در ایران اشتباها سرمایه گذاری و سرمایه سالاری را یک گونه میفهمند که از زمین تا آسمان با هم فرق می کنند
  5.  
  6. سرمایه گذار ایرانی کیست و چه خصوصیاتی دارد ؟
  7.  
  8. از زمانی که انسانهای مدرن بر روی زمین زندگی می کنند ما تفاوت های بسیاری را میان آنها می بینیم
  9. گروهی از انسانها دوست دارند مستقل باشند و زندگی خود را خود به دست بگیرند
  10. گروهی دیگر میگویند که دولت انتخابی و مجلس بایس شرایط زندگی آنها را محیا کنند
  11.  
  12. خوب در گروه اول تصمیم گران هستند و در گروه دوم نصمیم پذیران
  13. خوب در گروه اول رییس ها هستند و در گروه دوم کارگرها و کارمندان
  14.  
  15. سرمایه گذار
  16. یک سرمایه گذار ایرانی که با سرمایه خود و تقلای زیاد و با ریسک زیاد شرکتی تولیدی را بنا میدهد بایس در اجتماع مورد احترام باشد
  17. یک سرمایه گذار ایرانی از قدیم شرکت خود را خانه دوم خود و کارگران و کارمندان خود را به گونه ای اعضای خانواده خود می پنداشت زیرا میدانست که همه به هم احتیاج دارند یعنی این سرمایه گذار نه تنها به فکر پرداخت حقوق ماهیانه آنها بود بلکه حقوقی را هم به عنوان عیدی سالانه به خاطر کوشش یک سال کار و زحمت برای شرکت و وفاداری به شرکت به انها میداد.بلکه حقوقی را هم برای استراحت این افراد برای چند زمانی با خانواده برای تجدید قوا برای یکسال کار دوباره به آنها میداد. اگر کسی بیمار میشد برایشان پزشک می فرستاد خلاصه مطلب مانند یک پدربزرگ برایشان بود. بسیاری از این نوع رابطه های قدیمی ایرانی حال در کشورهای مدرن غربی به اجرا در آمده اند ( یک ماه حقوق برای تعطیلات / یک ماه حقوق برای عیدی/ بیمه سلامتی همه کارمندان و کارگران و کمک به مادران بار دار در سه ماه آخر بارداری و ....)
  18. این به معنای واقعی یک سرمایه گذار دانا و عاقل است که میداند کارگران و کارمندان او مهم ترین حلقه تجاری برای او هستند. چون پول تنها کالایی را تولید نمی کند. این ارتباط سفت و سخت با شرکت باعث استواری شرکت میشود.حتی در آینده اگر انسانهای مصنوعی برای کار ساخته شوند این انسانها هستند که این انسانهای ماشینی را میسازند و برنامه ریزی می کنند و می فروشند و می خرند
  19.  
  20. سرمایه سالار
  21. یک سرمایه سالار نه به کارمند و کارگر فکر میکند نه به رفاه آنها بلکه تنها به فکر انباشت سود است
  22. این یک سرمایه گدار نیست بلکه سرمایه سالار است و سرمایه برای او مهم ترین چیز است
  23. او نادان ترین فرد است زیرا که شرکتی بسیار نا استوار دارد زیرا که کارگران و کارمندان ناراضی از این شرکت میروند و این آمدو رفتنها این شرکت را در معرض خطر قرار میدهد.
  24. برای من این افراد مانند زالو و پارازیت هستند که از خون مهمان استفاده میکنند تا خود مهمان تا سرحد مرگ برود
  25. در ایران من نه تنها به این افراد احتیاجی نیست بلکه از ورود این افراد به جامعه اقتصادی بایس جلوگیری کرد.  

سیاست استقلال اقتصادی بر 4 پای بنا شده است

 

صنعت زدایی

مرکزیت زدایی

 صرفه جویی در تمام سطوح

 تعاونی سازی اقتصاد

(کار در دست خود مردم برای خود مردم ) 


صنعتی زدایی 

پس از انقلاب صنعتی اکنون به نتایج آن رسیده ایم

آلودگی زمین و آب و هوا ونتایج اسفناک اقتصادی و بهداشتی و محیط زیستی و ...

 

بدون هوای پاک و زمین پاک و آب پاک نمیتوان یک زندگی خوب داشت و بسیاری از زحمات انسانی برای جبران نتیجه های این آلودگیها مانند بیماریها و فقر و بی خانمانی و بیکاری هدر می روند

 

سیاست استقلال اقتصادی مخالفتی با صنعت ندارد ولی هر مرکز صنعتی تنها در زمانی اجازه فعالیت در کشوری با سیستم استقلال اقتصادی می گیرد که هوا و زمین و آب را آلوده نکند برای مثال صنعت خودرو سازی   

 

صنعت زدایی به انسانها اجازه میدهد که به کارهای مختلف روی آورند و خلاقیت خود را نیز به پیش بروند کارهایی که با صنعت گرایی از بین رفتند

 

 سیاست استقلال اقتصادی مخالفتی با واردات و صادرات ندارد ولی (اگر میخواهند داشته باشند) بایس هر دو در بالانس و میزان باشند  

 

صنعت زدایی یعنی صد ها هزار کار در رشته های مختلف مانند کفش دوزی ، خیاطی، صنایع دستی خانگی مانند کاسه و بشقاب و غیره یعنی نجاری و غیره

 

مرکزیت زدایی 

 

تصور کنید تمام کشورهای دنیا از لحاظ اقتصادی مستقل هستند و نه کالایی صادر و نه کالایی وارد می کنند

 

تنها صادرات و واردات دنیا توریست باشد و مواد غذایی مخصوص مثلأ موز برای نروژ

 

این یعنی حذف شدن مبارزه اقتصادی

 این یعنی حذف چند ارز جهانی

 این یعنی سیاست اقتصادی جهانی بدون تحریم

این یعنی حذف مشکل سازی برای فروش کالاها مانند ابزار جنگی

 

این یعنی  صلح و آرامش در دنیا

 

آنهایی که می گویند این سیاست اقتصادی دنیاست و همه اینجوری زندگی می کنند و نمیشود مرزها را بست یا چیزی نمی دانند یا نمی خواهند بدانند یا اینکه متأسفانه شستشوی مغزی شده اند و نمی دانند سیاستهای اقتصادی دیگری نیز میتوانند زندگی مردم را بهتر کنند ولی باصطلاح لیبرالیستها و پولدارها نمی خواهند این ایده ها در دنیا جوانه بزند و میخواهند آنها را در همان ریشه  نابود کنند

 

به این افراد میگویم که حتی یک کشوری که جز صحرا نیست میتواند زندگی مناسبی برای شهروندان خود ایجاد کند تنها با دو شرط اول اینکه افراد 

  را رد نکندبا شعور بر سر کار باشند دوم همکاری بین المللی

 

 1حتی  شن را هم میتوان فروخت و به کشورهایی که سواحل سنگی و سخت دارند 2 شن خود یک ماده شیمیایی است از اکسیژن و سیلیس که هر دو برای زندگی انسان بسیار مهم هستند

 

یک صحرای داغ یعنی انرژی خورشیدی یعنی این کشور به انرژی احتیاج ندارد با گذاشتن آیینه های مخصوص جذب 

انرژی خورشیدی میتوان استقلال انرژی داشت و از آن برای بکار گیری تصفیه آب آستفاده کرد ، معمولأ در جایی که صحراست یا در زیر شنها آب است یا نفت یا گاز یا دیکر سنگهای معدنی و غیره ، اینها را میتوان از زیر خاک بیرون کشید و کشورهایی که در این کار کمک فنی میکنند با سود آن شریک کرد و از پول بدست آمده ازاین نفت و گاز و سنگهای معدنی زیر ساختار کشور را ساخت وتوریسم صحرایی فراموش نشود و .... 

 

یک مثال خوب جزیره تایوان یا کشور ایسلند یا بهتر بگوییم جزیره ایسلند که جزیره ای یخی و سرد است که با استفاده از آب گرم خود به استقلال انرژی رسید و مراکز درمانی مدرن ساخته است و در ماه های گرم سال با دامداری و کشاورزی مدرن و سربسته مواد خوراکی و پوشاکی خود را تامین میکند و از دیدنیهای یگانه جزیره خود توریست را به آنجا می کشد و کشوری پیشرفته و مدرن و ثروتمند ساخته است ولی برای ساختن کشوری مدرن به افرادی میهن پرست و با شعور بدون   

تعصب احتیاج است ، پس آنهایی که میگویند این سیستم امکان پذیر نیست دروغ می گویند 

 

چرا این افراد که اکثر هم در کشورهای غربی هستند یا تحصیل کرده اند از این گونه ایده های مستقل اقتصادی انتقاد می کنند و نمی خواهند این گونه سیستم های مستقل اقتصادی پا بگیرد ؟

دلیل بسیار روشن است اکثر این کشورها کشورهایی بودند که تا صد سال پیش سیاست استعمار گری جهان را دنبال می کردند و با اسلحه این سیاست را پیش می بردند. پس ار قیامهای مردمی و هزینه بالای استعمار گرم (با اسلحه) سیاست استعماری سرد را پیش گرفتند یعنی  استعمار گری اقتصادی و فرهنگی و جا نشین کردن افرادی بزدل و خودباخته یا خائن که سیاستهای آنها را در کشورخودشان پیاده کنند

 

از آنجایی که این کشورها بدلیل قرنها استعمار دارای اقتصاد قوی هستند با یک سیستم باز اقتصادی بازارهای این کشورها را در دست می گیرند و اجازه تولید و استقلال مستقل به این کشورها را نمی دهند از سوی دیگر پای استعمار فرهنگی را نیز در کشورباز می کنند با پوشیدن و خوردن ونوع زندگی غربی آنها جوانان را روز به روز بیگانه تر با فرهنگ خود می کنند 

کسانی که در داخل کشور بدنبال سیاستهای اقتصادی غرب میروند ندانسته (حماقت) یا دانسته (خیانت) میکنند

 مثال سیاست اقتصادی اروپا در آفریقا که تمامی بخش تولید مواد غذایی را نابود می کنند  

 

دنیای اقتصادی کنونی دیگر جوابگوی نیاز انسانها نیست و

 این تئوریهای به درد سطل آشغال میخورد زیرا که این سیستم اقتصادی جهانی جز

 بدبختی و گرسنگی و جنگ چیزی به بار نیاورده است و درسیستم رقابت اقتصادی بسیاری زیر این فشارها بایس له بشوند تا دیگران روی جسد آنها بایستند

 

این از درون این سیستم فکری اقتصادی کنونی جان می گیرد که رقابت اقتصادی پایه آن است

 

پایه دوم اقتصاد مستقل مرکزیت زدایی است و آن از یک روستا شروع میشود که بایس به استقلال اقتصادی خود برسد با نیروی انرژی تولید شده از باد یا آب یا خورشید یا نفت یا گاز ، با تولید محصولات کشاورزی منطقه ای بدون استفاده از مواد شیمیایی و حفظ این محصولات در سردخانه ها برای زمستان یا فروش به مناطق همسایه با تولید پارچه از دام های خود و تولید لوازم دستی که در خانه ها نیز مورد استفاده قرار بگیرد و به همین شکل در همه امور استقلال اقتصادی پیدا کنند

 

خوب برای این کارها احتیاج به انسانهای آموخته است و این تولید کار می کند 

تعداد مردمی که در شهرها زندگی می کنند و در واقع مصرف کننده هستند تا تولید کننده بایس بسیار کم شود مگر اینکه در اطراف شهر مراکز تولید کالاهای صنعتی باشد که این مردمها نیز تولید کننده به حساب آیند

 

آنهایی که در شهرها بیکار میشوند بایس به مراکر تولیدی سپرده شوند

با ایجاد مراکزی مانند سربازخانه ها میتوان یک زندگی انسانی برای بیکارها تا پیدا کردن کار مناسب فراهم کرد 

در این سیستم هیچ کس گرسنه و تشنه و بی تخت خواب و بدون دارو نخواهد بود


اقتصاد یک حلقه نیست. اقتصاد یک زنجیرست و هر چه که تعداد این حلقه ها کمتر باشد اقتصادی سالمتر و مستقل تر

 خواهید داشت. یک اقتصاد وابسته میتواند مانند یک سرطان بدون کنترل بدن اقتصادی جامعه را از بین ببرد رکود یا تورم بیکاری بهره بانکی و .... کار یک دولت را آسان نمی کند حال اگر مشکلات اقتصادی دیگران را هم به این سالاد اقتصادی اضافه کنید وضع سختر میشود مانند یک سگی که دم خود را دنبال میکند و به آن نمیرسد به حل مشکل اقتصادی هم نمیرسد مثال: اگر ایران به کشوری در سال چندین تن سیب زمینی بفروشد و قرادادی چند ساله داشته باشد به سیاست اقتصادی آن کشور در بخش غذایی و در اینجا سیب زمینی وابسته است اگر به هر دلیلی سیاسی و یا اقتصادی یا غیره این کشور از خریدن سرباز بزند بایس برای این سیب زمینی ها بازار دیگری پیدا کرد یا اینکه اگر پیدا نشود بایس چیز دیگری کاشت و برای آن خریدار تازه پیثدا کرد بایس پول بیکاری به کشاورزان پرداخت شود و طرز کاشت و کار با محصل جدید آموخته شود و غیره 

 این تنها یک مثال از یک محصول و یک کشور است اگر چندین کشور بودند و اصلا ما تحریم اقتصادی شدیم صدمه زیادتر خواهد بود


 تمامی مشکلات اقتصادی جهانی بر اساس صادرات و واردات و ارز و بورس و پولشویی و از آن چیزی بوسیله مبادله خارجی می نامیم 

بیت کوین چیست ؟ یک پول !!؟ بی پدر و مادر که باعث بی ثباتی زندگی مردم میشود

 پول یک متغیر اقتصادی است. حمله به پول ملی حمله به یک کشور است. چگونه ممکن است حتی یک پول !!؟ بی پدر و مادر یعنی بیت کوین قوی ترین پول دنیا یعنی دلار را هم به بازی بگیرد ؟  تئوری های اقتصادی خارجی هم  همه یک تبصره دارند و آن به شرط ثابت بودن بقیه شرایط است . ولی اقتصاد از ریشه ثابت نیست و در اقتصاد جای علت و معلول میتواند عوض شود. پس ما بایس بدنبال اندیشه اقتصادی باشیم. هر چه که فریدمن و غیره برای ایرانیها می گویند نمی تواند برای ایران جای گزین شود

دلار و طلا ردیابی نمیشوند. بایس سکه طلا و ارز جدا از پول ملی باشد

بایس پول ملی را پاس بداریم و تا جای گزین آن دلار و طلا نشود.علت های مختلف در اقتصاد به طور دایم در حال گردش و تغییر هستند و اگر این علتها که در حال تغییر دایمی هستند در سطحی جهانی باشند برای یک کشور که در این سیستم پایبند به تغییرات دیگر کشورها نیز هست میتواند گرفتاری و مشغولیات و فشارهای بازاری و  و اجتمایی بسیاری به ارمغان بیاورد.

نگاهی کنیم به وضع اقتصادی جهان. هر چه این شریکی و وابستگی اقتصادی کشورها به هم  بیشتر باشد خطرهای بیشتری هم برای یک کشورخواهد داشت  . اقتصادها بایس منطقه ای و قاره ای شوند و نه جهانی 

زمان داریوش را به یاد آوریم که پولها ارزش خود را در فلز خود داشتند و در هیچ جای امپراطوری کسی حق زدن پول دیگری نداشت و به  اعدام محکوم میشد 

 داریک قوی ترین و با ارزش ترین پول آن زمان بود 

چون ارزش پول با خودش بود

چرا از تاریخ خودمان عبرت نمیگیریم ؟؟



مجید بهرام بیگی

 

 ژولای 2015

Nach oben