چرا این اندازه خائن در ایران هست ؟

 

نخست اینکه بایس بدانیم که خیانت چگونه معنی شده است :

 

سوءاستفاده از اعتماد شخص یا یک گروه و انجام عملی که آن‌ها را از لحاظ مادی یا معنوی متضرر سازد. خیانت در لغت مشتق از «خَوَن» به معنای مخالفت با حق و پیمان در پنهانی است. 

 

نخست اینکه خیانت یک کار مختص به ایرانیها نیست.

دوم اینکه خیانتهای مختلفی داریم ولی در اینجا خیانت به ایران مورد نظر ماست.

 

برای بهتر آنالیزه کزدن و جوابگویی و پیدا کردن راه حلی برای این مشکل بایس نگاهی به تاریخ بیاندازیم و بدانیم که اگر تاریخ ایران را به قبل و بعد از اسلام تقسیم کنیم در زمانهای قبل از اسلام نیز خیانت به شاهان هخامنشی و ساسانی وجود داشته است ولیکن این خیانتها بیشتر جنبه و ماهیت و دلیل مادی داشتند.

 

پس از اسلام دلیل معنوی و ایدولوژیک نیزبه آن اضافه شد و تا امروز ادامه دارد

اگر توجه کنیم امروزه کسانی که به صورت غیرمستقیم به منافع ایران خیانت می کنند میخواهند انتقام گیری از رژیمی کنند که آن را ایرانی نمی دانند و اکثر این افراد هم از لحاظ نیاز مادی این کار را نمی کنند بلکه به دلیل عقیده ای به این کار می ورزند و اطلاعاتی را در اختیار کشورهای دیگر میگذارند که هیچ هم سویی به این مشکل با آنها ندارند زیرا این کشورها با کلیت یک ایران قوی مشکل دارند خواه رژیم ایران اسلامی یا غیره باشد .

 

 ما به نگاهی در تاریخ دیدیم که چگونه غرب با شاهان قاجار رفتار کرد و سرزمینهای ما را با حقه بازیهای سیاسی و دروغ و جنگ از ایران جدا کردند. دید یم که چگونه در زمان پهلوی یک مستعمره بودیم و دیدیم که با یک فرد انتخاب شده و دمکراتیک یعنی مصدق با کودتا برخورد کردند پس لغات فریبنده مانند دمکراسی و آزادی تا زمانی درست است که در راستای منافع کشورهایی است که از زمان کریستف کلمب به کشور گشاییهای خشن و به غارتگری عادت دارند.  

 

در اینجا بایس به این موضوع اشاره کرد که خیانتگر به هر سو یک بازنده تمام عیار است زیرا که کشورهای بیگانه تا زمانی از او استفاده میکنند که مورد احتیاج انها باشد و اگر روزی به او احتیاج نداشتند و حتی خطر لو رفتن انها باشد خود انها او را می کشند.

از سوی دیگر اگر مقامات کشورمادری به خیانت او آگاه شوند نیز عاقبتی جز مرگ برای آنها نیست یعنی به قول ایرانیها یک معامله باخت باخت است و چاهی که اگر در آن افتاد هرگز بیرون نمی آید.

 

پس در اینجا مخالفان جمهوری اسلامی ایران اگر افراد تحصیل کرده باشند بایس بفهمند که اطلاع رسانی به کشورهای مخالف جمهوری اسلامی دشمنی با ایران و کشورشان و خیانت به منافع ایران و خودشان است است و نه هیچ چیز دیگر. این قشر اجتمایی بایس افراد کم سوادتر را نیز آگاه گند که دست از همکاری با کشورهای دیگربکشند.

 

 اگر با دانستن همه این مطالب باز به همکاری با بیگانگان ادامه دادند میتوان آنها را به دو گروه تقسیم کرد

احمقان متعصب یا عاقلان پول دوست

 

حال برگردیم به کسانی که واقعا فکرمیکنند که آنها بایس رژیم جمهوری اسلامی را سرنگون کنند و رژیمی مانند کشورهای غربی داشته باشند.

 

بیایید یک آنالیز از نگاه یک جامعه شناس به این موضوع بیاندازیم.

 

جامعه ایرانی یا بهتر بگوییم آریایی که مورد علاقه این گروه است خود را از دیگر قبیله های هندو اروپایی خود جدا کرد ودلیل آن هم این بود که یکتا پرست بود (زرتشت) و اگر با دین زرتشت آشنا باشیم میدانیم که دین زرتشت دینی بسیار سخت گیر بود و مجازاتهای آن در سیستم شاهی هخامنشی تا ورود اعراب به ایران انجام میشد و اینکه اینگونه نشان بدهیم که شریعت دینی فقط در اسلام است و دردین ایرانیان قبل از اسلام نبوده اینگونه نیست و شاهان و ایران و سلسله های شاهی قبل از اسلام نیز با شریعت سخت دین زرتشت زندگی میکردند .

 

مثالهایی از شریعت در دین زرتشت :

احکام مربوط به زنان

در آیین زرتشت قدیم ، احکام بسیار سخت در خصوص بعضی از حالات خاص زنان همچون ایام عادت ماهیانه و زایمان وجود دارد، مانند اینکه زنان در چنین شرایطی باید دور از دیگران و در دشتانستان که جایی متروک و دور از آتش، آب و مردمان است، ساکن شوند؛ در ظرف‌های فلزی کم‌بها به آنها غذا داده شود و باید غذای بسیار اندکی بخورند. بعد از این ایام باید آنها را با گمیز(ادرار گاو) در دو گودال شست‌وشو دهند و بعد در گودال سوم با آب شست‌وشو داده شوند. سپس باید در تابستان ۲۰۰ مورچه و در زمستان ۲۰۰ خرفستر (موجودات موذی) را از بین ببرند (وندیداد، فرگرد  ۱۶)

 

مرگ ارزان

مرگ ارزان نام گناهانی است که ارتکاب آنها، حد شرعی مرگ (اعدام) را در پی دارد. در یکی از فراگردهای وندیداد آمده‌ است که ارتکاب به پنج گناه بزرگ موجب حد شرعی مرگ می‌شود؛

 تبلیغ دینی دیگر جز آیین زرتشت، ( در اسلام > احادیث مجازات ارتداد در اسلام را گردن زدن، سوزاندن، به صلیب کشیدن یا تبعید شدن معرفی می کنند. قوانین شرعی اسلامی موافق جریمه اعدام (به طور سنتی توسط شمشیر) برای مرتد مذکر که داوطلبانه اسلام را انکار می کند، هستند)

 

 دادن خوراک نامناسب به سگ و بدرفتاری با او،

نزدیکی با زن حایض و آبستن   

 برای اجرای این مجازات، سر محکوم را به شیوه‌ای خاص قطع می‌کردند یا بدن او را در تخته‌بندهای مخصوص، چنان تحت فشار قرار  می‌دادند که همه استخوان‌ها خرد شوند. همچنین در وندیداد روایت پهلوی و روایت داراب هرمزدیار، مجازاتی همچون زنده‌زنده پوست کندن مجرم، مثله کردن، خرد کردن استخوان‌ها، سر بریدن و وارونه دفن کردن، از جمله انواع رایج اجرای حکم اعدام در آیین زرتشت ذکر شده است. مثلا، در یکی از روش‌هایی که در فرگرد چهارم وندیداد به آن اشاره شده‌ است، با کاردهای فلزی استخوان‌ها و بندبند اعضای بدن را در حالی از مفاصل جدا می‌کردند که شخص گناهکار کاملا زنده و خود شاهد این قساوت و اجرای احکام وحشتناک بوده‌ است

(حسینی، درجات گناه، تاوان و پتت در دین زرتشتی،)   ۲۲۴  ـ ۱۸۷ص 

 پرداخت کفاره در اسلام     

 

تازیانه زدن مجرم

زرتشتیان همچنین قائل به نجاست غیرزرتشت بوده و تلاش می‌کردند با آنها هم‌کاسه نشوند. یکی دیگر از احکام آنان، تازیانه زدن مجرم در قبال فهرست بلندی از جرایم است که تعداد آن متغیربود. باید توجه داشت که مجازات تازیانه در وندیداد، قابل تبدیل به جریمه نقدی است و محل درآمد هنگفتی برای موبدان زرتشتی بود (دار مستتر، مجموعه قوانین زرتشت یا وندیداد اوستا، ص۳۰۰)  .

(در اسلام هم تازیانه زدن هست

نکته قابل‌ توجه آنکه، از جمله عواملی که سبب پذیرش سریع اسلام از سوی ایرانیان شد، همین احکام سخت و پیچیده در دین زرتشت و در مقابل، سهولت و سادگی احکام اسلام بود

 (حاجی‌زاده، تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان در فتوحات اسلامی،۶ ۸ )  

 

 برگرفته از مقالات مجله معرفت ادیان، سال دوازدهم، شماره سوم، تابستان۱۴۰۰ 


تابستان ۱۳۹۷  سال نهم، شماره سوم، 


 

درست است که اسلام با روشی خشن و جنگجویانه در ایران به گسترش خود ادامه داد ولی نبایس فراموش کنیم که این با سیاستمداران عرب و نژادپرست پس از مرگ حضرت محمد (ص)در آن دوره رابطه دارد و نه با اسلامی که برده ها را آزاد کرد و برای زنان اهمیت قایل شد و آن در زمانی که قبل از آن دختران را زنده به گور می کردند!!

 

دلایل مهمی که به سقوط رژیم ساسانی نیز انجامید :

شکسته شدن کمر کشاورزان زیر بار مالیاتها

سوء استفاده قشر ارتشیها و رهبران مذهبی از مالیاتها

طبقه بندی اجتمایی شدید که راه بسیاری را به مقامهای بالاتر می بست

 

اینگونه بود که بسیاری از ایرانیها این اشتباه را کردند که به جای گردهم آیی و تشکیل گروه های مخالف رژیم مشکل خود را در درون حل کنند و نپندارند که دیگران برای آنها کاری میکنند (همان کاری را که پس از حمله اعراب و شناخت سیاستمداران اعراب و نگاه نژاد پرستانه آنها به ایرانیها کردند). این گونه بود که بسیاری از ایرانیان این اشتباه را کردند و با خیانت به کشورشان و جمع کردن اطلاعات و تحویل آن به اعراب ایران را فروختند.

 

حجاب

آنچه مسلم است به مسئله عفاف و حجاب به عنوان اصلی‌ترین مسائل مربوط به زنان در تمام آموزه‌های ادیان و نیز متون کتب آسمانی اشاره شده است. حتی در این متون شاهد حد و حدود و قوانین شرعی مسأله حجاب هستیم. «جرجی زیدان»، دانشمند مسیحی در این باره می‌گوید: «اگر مقصود از حجاب، پوشانیدن تن و بدن است، این وضع، قبل از اسلام و حتی پیش از ظهور دین مسیح، معمول بوده است و آثار آن هنوز در خود اروپا باقی مانده است».   

 

یکی از ادیان آسمانی که بر مسئله حجاب تأکید دارد، آیین زرتشت است. اندیشمندان در یک دسته‌بندی کلی حجاب در آیین زرتشت را در سه نوعِ پوششی، رفتاری و گفتاری تقسیم‌بندی‌ کرده‌اند.

 

حجاب پوششی: آن گونه که متون تاریخی یاد کردند، در همه آن زمان‏‌ها پوشاندن موی سر و داشتن لباس بلند، شلوار و چادر امری رایج در فرهنگ و دین مردمِ آن زمان بود و زنان هر چند با آزادی، در محیط بیرون خانه رفت و آمد می‌‏کردند و همپای مردان به کار می‌‏پرداختند، ولی این امور با حجاب کامل و پرهیز شدید از اختلاط‌ های فسادانگیز صورت می‌یافت (فریدون پور بهمن، پوشاک در ایرانیان باستان، ص76)

 

حجاب رفتاری و گفتاری: در نظام دینی و فرهنگی زمان آیین زرتشت، زنان طبقات بالای اجتماع، می‌بایستی در تختِ روانِ پوشیده و محفوظ از خانه بیرون بیایند و هرگز مجاز نبودند با مردان رفت و آمد و گفت‌وگو داشته باشند. زنان پس از ازدواج، اجازه نداشتند هیچ مردی ـ حتی پدر و برادرشان ـ را ببینند (ویل دورانت‌، تاریخ تمدن، ج‏1، ص552‏)

 

 پژوهش‏ها نشان می‌دهد که زنان ایران‌زمین از زمان مادها که نخستین ساکنان این دیار بودند، دارای حجاب کاملی، شامل پیراهن بلند چین‏دار، شلوار تا مچ پا و چادر و شنلی بلند بر روی لباس‏ها بوده‏‌اند.(جلیل ضیاءپور، پوشاک باستانی ایرانیان از کهن‌ترین زمان، ‌ص17‌، 26) این حجاب در دوران سلسله‌‏های مختلف پارس‏ها نیز معمول بوده است. بنابراین در زمان بعثت زرتشت و قبل و بعد از آن، زنان ایرانی حجابی کامل داشته‌اند.

 

جایگاه فرهنگی پوشش در میان زنان نجیب ایران‌‏زمین به گونه‌‏ای است که در دوران سلطه کامل شاهان، هنگامی که خشایارشاه به ملکه «وشتی» دستور داد که بدون پوشش به بزم بیاید تا حاضران، زیبایی اندام او را بنگرند، وی امتناع کرد و از انجام فرمان پادشاه سر باز زد. به دلیل این سرپیچی، به حکم دادوَران، عنوان «ملکه ایران» را از دست داد. نقل این داستان در عهد عتیق چنین آمده است:«... امر فرمود وشتئ ملکه را با تاج ملوکانه به حضور پادشاه بیاورند تا زیبایی او را به خلایق و سروران نشان دهد؛ زیراکه نیکو منظر بود اما؛ وشتئ نخواست»

 

بر اساس آموزه‌های زرتشت، بر هر مرد و زن واجب است هنگام انجام مراسم عبادی و نیایش، سر خود را بپوشاند و پوشش زنان باید به گونه‌‏ای باشد که هیچ‌ یک از موهای سرِ زن از سرپوش بیرون نباشد. در خرده اوستا، به طور صریح چنین آمده است: «نامی زت واجیم همگی سر واپوشیم و همگی نماز و کریم بدادار هورمزد»، یعنی همگان نامی ز تو برگوییم و همگان سر خود را می‏‌پوشیم و آنگاه به درگاه دادار اهورمزدا نماز می‌کنیم.

 

همچنین با توجه به پند و ‌اندرزهای زرتشت، تلاش وی برای تعالی و آموزش مبانی حجاب و بیان لزوم توأم کردن حجاب ظاهری با عفّت باطنی، روشن‌‏تر شود. او می‌‏‌فرماید 

 

«ای نوعروسان و دامادان، ... با غیرت، در پی زندگانی پاک‏منشی بر آیید.... ای مردان و زنان، راه راست را دریابید و پیروی کنید. هیچ گاه گردِ دروغ و خوشی‌‏های زودگذری که تباه‌ کننده زندگی است، نگردید؛ زیرا لذّتی که با بدنامی و گناه همراه باشد، همچون زهر کشنده‏‌ای است که با شیرینی درآمیخته و همانند خودش دوزخی است. با این‌گونه کارها، زندگانی گیتی خود را تباه نکنید. پاداش رهروان نیکی، به کسی می‏‌رسد که هوا، هوس، خودخواهی و آرزوهای باطل را از خود دور ساخته، بر نفس خویش چیره شود. کوتاهی و غفلت در این راه، پایانش جز ناله و افسوس نخواهد بود. فریب‌خوردگانی که دست به کردار زشت زنند، گرفتار بدبختی و نیستی خواهند شد و سرانجامشان خروش و فریاد و ناله است (یسنا، ص‏53، بندهاى 5 ـ 8) »

 

خداوند وقتی در قرآن به معرفی زنان نمونه تاریخ بشریت می‌پردازد، از بانوانی یاد می‌کند که در پرتو حفظ عفت و حیا به درجاتی نائل شدند که تا ابد الگویی برای تمام زنان بلکه مردان عالم شدند. بانوانی مثل حضرت زهرا(س)، حضرت مریم(س) و حضرت آسیه همسر فرعون از جمله نمونه‌های زنان شاخص قرآنی هستند که راه رستگاری را در حفظ این گوهر گرانبها و اثرگذار در ایمان و معرفت زنان معرفی کردند.

 

بنابراین آنچه که مسلم است به مسأله عفاف و حجاب به عنوان اصلی‌ترین مسائل مربوط به زنان در تمام آموزه‌های انبیاء و نیز متون کتب آسمانی اشاره شده است. حتی در این متون شاهد حد و حدود و قوانین شرعی مسأله حجاب هستیم. اکنون نیز در برخی مناطق اروپا حجاب از سوی پیروان ادیان مراعات می‌شود. 

 

بنابراین مسأله حجاب تنها مختص به دین مبین اسلام نیست. در قسمتی از عقاید کلمنت 16 و ترتولیان 17، دو مرجع و اسقف بزرگ مسیحیت آمده است: «زن باید کاملاً در حجاب و پوشیده باشد، جز این که در خانه خود باشد، زیرا فقط لباسی که او را می‌پوشاند، می‌تواند از خیره شدن چشم‌ها به سوی او مانع شود. زن نباید صورت خود را عریان ارائه دهد تا دیگران را با نگاه کردن به صورتش وادار به گناه کند. برای زن مؤمنِ عیسوی در نظر خداوند، پسندیده نیست که به زیور آراسته  و حتی زیبایی طبیعی آن باید با اختفا[باشد] و از بین برده شود، زیرا برای بینندگان، خطرناک است.» (علی محمدی آشتیانی، حجاب در ادیان الهی؛ به نقل از: حکیمه الهی، زن و آزادی)

 

ویل دورانت نیز می‌نویسد: «اگر زنی به نقض قانون یهود می‌پرداخت، چنان که مثلاً بی آن که چیزی بر سر داشت به میان مردم می‌رفت و یا در شارع عام نخ می‌رشت، یا بر هر سنخی از مردان، درد دل می‌کرد، یا صدایش آن قدر بلند بود که چون در خانه اش تکلّم می‌کرد، همسایگانش می‌توانستند سخنان او را بشنوند، در آن صورت، مرد حق داشت بدون پرداخت مهریه‌ای او را طلاق دهد.» ( تاریخ تمدن، ویل دورانت، ج 12، ص 30)

 

حجاب در تورات

در سفر پیدایش درباره لزوم رعایت حجاب چنین می‌خوانیم «و رفقه چشمان خود را بلند کرد و اسحاق را دید و از شتر خود فرود آمده زیرا که از خادم پرسید: این مرد کیست که در صحرا به استقبال ما می آید و خادم گفت: آقای من است، پس برقع خود را گرفته خود را پوشانید.»   به گفته مرجع فقهی یهودیان ایران، خاخام اوریل داوودی، منشأ وجوب حجاب در شریعت یهود مستند به همین فقره است. (حجاب در ادیان الهی، ص 143)

 

حتی در تورات، از چادر و برقع و روبنده‌ای که زنان با آن سر و صورت و اندام خویش را می‌پوشانده‌اند، صریحاً نام برده شده است که نشان‌دهنده کیفیت پوشش زنان است. برای نمونه در کتاب «روت» می‌خوانیم: «بوعز گفت: زنهار کسی نفهمد که این زن به خرمن آمده است. و گفت: چادری که بر توست، بیاور و بگیر. پس آن را بگرفت و او شش کیل جو پیموده بر وی گذارد و به شهر رفت.» (تورات، سفر تثنیه، باب 22، فقره 5))

 

در مورد نهی از آرایش در برابر نامحرم نیز در تورات، کتاب اشعیای نبی آمده: «خداوند می‌گوید از این جهت که دختران صهیون از خلخال، پیشانی بند، هلال، گوشواره، دستبند و زنجیر و عطردان و انگشتر و حلقه بینی در برابر مردان استفاده می کنند، عذاب بر قوم صهیون نازل خواهد شد.» (برگرفته از تورات کتاب اشعیای نبی، باب 3، فقره 16- 26))

 

حجاب در اسلام در دو ساحت رفتاری و پوششی است

 

جالب اینجاست که حجاب در آموزه‌های اسلام همانند آیین زرتشت در دو ساحت رفتاری و پوششی تعریف شده است که البته حجابِ رفتار مقدم بر حجاب پوشش است. این مسئله را به خوبی می‌توان در آیه31 سوره نور مشاهده کرد. خداوند در این آیه ابتدا زنان مؤمن را دعوت به "حجاب رفتار" می‌کند و می‌فرماید: «وَ قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ وَ یَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ؛ ای زنان با ایمان چشمان خود را فروپوشید و فروج خود را حفظ کنید». سپس بلافاصله "حجاب پوشش" را مطرح کرده و می‌فرماید: «وَ لا یُبْدینَ زینَتَهُنَّ إِلاَّ ما ظَهَرَ مِنْها وَ لْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلى‏ جُیُوبِهِنَّ وَ لا یُبْدینَ زینَتَهُنَّ إِلاَّ لِبُعُولَتِهِنَّ؛‌ و زینت خود را [ مانند لباس‏هاى زیبا ، گوشواره و گردن بند] مگر مقدارى که [ طبیعتاً مانند انگشتر و حنا و سرمه ، بر دست و صورت ] پیداست [ در برابر کسى ] آشکار نکنند و [ براى پوشاندن گردن و سینه ] مقنعه‌‏هاى خود را به روى گریبان‏هایشان بیندازند و زینت خود را آشکار نکنند مگر براى شوهرانشان‏...».

 

انگلیسی‌ها به رضاخان وعده دادند قاجار را از بین می‌بریم و تو را بر مسند امور می‌نشانیم !

منشأ پیدایش و قدرت‌یابی رضاخان، از سرفصل‌های شاخص در زندگی اوست. مرحوم آیت‌الله العظمی بهجت با اتکا به برخی شواهد تاریخی، در این‌باره تحلیلی دارند که شنیدنی است: «از عجایب اینکه در جنگ انگلیس با عثمانی‌ها، قوی‌ترین نیروی روی زمین یعنی دولت عثمانی- مغلوب ضعیف‌ترین دولت- یعنی دولت انگلیس- شد! انگلیس در آن زمان در مقایسه با دولت عثمانی هیچ نیرو و سلاحی نداشت، ولی با رشوه بر دولت عثمانی غلبه کرد! رضاخان پهلوی در آن زمان صدراعظم ایران بود، به او گفتند: مطیع ما باش. به او وعده دادند که قاجار را از بین می‌بریم و تو را بر مسند امور می‌نشانیم و شاه ایران می‌کنیم! و او هم برای ریاست و سلطنت دین‌‌فروشی کرد. در حقیقت این دولت انگلیس بود که حکومت می‌کرد.

در کشور ترکیه هم دولت انگلیس به مصطفی کمال وعده و وعید داد که ترکیه از آن تو باشد، لذا مصطفی کمال به جایی که باید نیرو بفرستد، نمی‌فرستاد و به فرماندهان لشکر می‌گفت: شما مرد جنگ نیستید، بروید منزل نزد خانم‌تان! برعکس، به آن نقطه از جبهه که نباید نیرو بفرستد و نباید بجنگد، نیرو می‌فرستاد و به فرمانده آن نقطه بد می‌گفت که فلان فلان شده، چرا نمی‌جنگی؟! در حجاز هم شریف را روی کار آوردند. بدین ترتیب، تسلط انگلیس بر تمام نقاط ممالک اسلامی از روی رشوه بود وگرنه محال بود که بر عثمانی غلبه کند؛ لذا فرانسه که هم‌پیمان انگلیس بود، بعد از تسلط انگلیس بر دولت عثمانی، ادعا کرد بر بزرگ‌ترین نیروی نظامی جهان، پیروز شدیم و این به دلیل آن بود که غلبه انگلیس بر عثمانی، عادتاً غیرممکن بود، زیرا قدرت نظامی عثمانی با قدرت نظامی انگلیس قابل مقایسه نبود».

* * *

رضاخان قدرت خود را در گرفتن نفوذ روحانیت از مردم می دانست

در فرازی که از آیت‌الله بهجت در پی می‌آید، ایشان بر این باورند که استعمار با استفاده از قدرت روحانیت به قدرت می‌رسد و پس از نیل به مقصود، به مصاف با آنان می‌پردازد، چنان که رضاخان اینگونه رفتار کرد: «در همان اوایل سلطنت پهلوی که فیصل (پادشاه عراق) به ایران آمد، زمانی که با رضاخان در درشکه سوار بودند و به سر مرز می‌رفتند، رضاشاه به فیصل گفت من با دو چیز بر اوضاع مردم، مسلط شدم: 1- با خلع سلاح عشایر و قبایل، 2- با گرفتن نفوذ روحانیت از مردم. آری، با فتوا گرفتن از اهل علم و علما، بساط مشروطه را به پا کردند، بعد که سر کار آمدند و قدرت را به دست گرفتند، همان‌ها را مفسد جامعه معرفی کردند. همان علما و روحانیون که دیروز مصلح جامعه بودند، امروز مفسد جامعه و اخلالگر معرفی شدند، ‌چون دیدند اینها همین‌ کارها را که علیه دیگران و بر له آنها کردند، فردا ممکن است بر له دیگران و علیه آنها بکنند».

* * *

برنامه کشف حجاب و اتحاد لباس از300 سال قبل طراحی شده بود!

ریشه‌های سیاست کشف حجاب و اتحاد لباس رضاخان، از دیگر مواردی است که در روایات و تحلیل‌های آیت‌الله بهجت مورد توجه قرار گرفته است. ایشان در این باره می‌گویند: «امر عجیب کشف حجاب برای چه بود؟‌ و چرا چادر زن‌های مسلمان باید برداشته شود و چرا باید اتحاد لباس به وجود آید؟! نمی‌دانستیم که از 300سال قبل در همان عهدنامه آنها این امر بود که این‌گونه کار برای استبداد و نوکری و استثمار انجام شود. اگر دین را از دست دادیم، دیگر برای ما دیانت شاه و عدم آن فرقی ندارد. به خدا پناه می‌بریم از ابتلائات بزرگ در امر دین».

* * *

امضاگرفتن از علمای تبریز برای کشف حجاب !

سیاست کشف حجاب رضاخانی در آغاز کار، حواشی و ماجراهای فراوان داشت. رضاخان در آغاز سعی داشت که این سیاست را با گرفتن امضا از علما به انجام برساند. آیت‌الله بهجت در این باره خاطره‌ای شنیدنی را نقل نموده‌اند: «در روزهای اول کشف حجاب، علمای تبریز را برای امضا گرفتن جمع کرده بودند. نخست فرماندار شهر داخل شد، سپس رئیس شهربانی آمد و نشست و گفت آقایان!‌ برای چه اینجا جمع شده‌اند؟ همان فرمان اعلیحضرت کافی است و امضای آقایان لازم نیست! علما نیز با کمال خوشحالی و اشتیاق از اینکه گرفتار امضای تحمیلی نشده‌اند، از مجلس خارج شدند. در رشت نیز چنین اجتماعی تشکیل شده بود».

* * *

پاسخ فرزند آخوند خراسانی به درخواست رضاخان

رضاخان برای اجرای سیاست کشف حجاب، از فرزند آیت‌الله آخوند خراسانی در مشهد نیز توقع تأیید داشت که به دلیل سر باز زدن او از برآوردن درخواست شاه، به مرگی فجیع محکوم شد. آیت‌الله بهجت در این باره نقل می کنند: «به خدا پناه می‌بریم! انسان نباید هیچ‌‌گاه از عاقبت خود خاطرجمع باشد. هنگامی که برای بار دوم آقازاده مرحوم آخوند خراسانی را در زمان رضاشاه پهلوی به زندان بردند، به او فهماندند که اگر کشف حجاب را امضا کنید، شما را نجات می‌دهیم و اگر امضا می‌کرد، نجاتش می‌دادند ولی ایشان گفت گناهانم نزد خدا زیاد است، چه بهتر که در همین راه به شهادت برسم... و شاه او را کشت، چه کشتنی! با اینکه در آن زمان در خراسان مانند شاه خراسان بود، وقتی یکی از مقام‌های دولتی به او جسارتی کرده بود، مردم می‌خواستند او را بکشند، خودش نزد ‌آقا آمد و از ترس مردم به ایشان پناهنده شد، همین آقا کارش به جایی رسید که در بازار و در ملأعام او را با پیراهن بلند، بدون عمامه و عبا و شاید با پای برهنه در میان مردم از شهربانی به دادگستری برد! (الملک عقیم؛ سلطنت نازاست و به انسان وفا نمی‌کند) خدا این‌گونه بلاها را برای اهل ایمان قسمت نکند و اگر قسمت کرد، تزلزل قلبی از دین و ایمان را قسمت نکند، وگرنه اشد از این بلاها را هم بر سر اهل ایمان و ولاء آورده‌اند».

***

رضاشاه به مرحوم بهبهانی گفته بود اول تو عمامه‌ات را بردار!

از دیگر ترفندهای رضاخان برای برانداختن لباس‌های سنتی، درخواست از علما برای خلع لباس روحانیت بوده است. به گفته آیت‌الله بهجت، رضاخان در آغاز از آیت‌الله بهبهانی چنین درخواستی داشته است: «رضاشاه به مرحوم بهبهانی گفته بود اول تو عمامه‌ات را بردار تا بقیه نمایندگان مجلس بردارند ولی او برنداشت. این برنامه، یک مأموریت عمومی بود. می‌خواستند اتحاد شکل و اتحاد متشکل و هویت کفر و اسلام صورت بگیرد و ظاهر عنوان باطن گردد. اتحاد شکل برای چه بود؟!‌ هنوز هم نمی‌دانیم. آیا برای تجارت و اقتصاد بود یا چیز دیگری؟ ما که در مقام اصلاح خود نیستیم. خدا می‌داند که در رکون و اعتماد و هم‌پیمان شدن با کفار چقدر خسارت دنیویه داریم تا چه رسد به خسارت اخرویه. آیا نمی‌دانیم نباید نزد آنها رفت؟».

* * *

اگر پاسبانی در فیضیه پیدا می‌شد طلاب از در و دیوار فرار می‌کردند!!

برنامه سرکوب روحانیت توسط رضاخان، از دیگر رویکردهای دین‌ستیزانه وی به شمار می‌رود. آیت‌الله بهجت برخی بازتاب‌های بیرونی این سیاست در شهر قم را بدین شکل روایت کرده‌اند: «فشار و اختناق بر علما و روحانیون حوزه علمیه قم در زمان رضاخان پهلوی به جایی رسیده بود که اگر پاسبانی در مدرسه فیضیه پیدا می‌شد، طلاب از در و دیوار به بالای بام‌ها فرار می‌کردند یا برای درس و مباحثه اول صبح به باغ‌های اطراف قم می‌رفتند و مخفی می‌شدند تا کسی متعرض آنها نشود. به حساب خودشان ایران ترقی کرده بود و خیلی هم ترقی کرده بود».

* * *

بسیاری از طلاب، تحصیل را رها کردند و عمامه‌ها را از سر برداشتند

پیامدهای سیاست فشار رضاخان بر روحانیت، ابعاد متنوعی دارد. یکی از نتایج این رویکرد، انصراف بسیاری از طلاب از تحصیل و سوق یافتن آنان به مشاغل دیگر بوده است. آیت‌الله بهجت در تحلیل خود، عاقبت برخی از محصلین را که چنین تصمیمی گرفتند، اینگونه توصیف کرده‌اند: «در زمان رضاشاه پهلوی خیلی از اهل علم و طلاب از فقر و نداری بیچاره شدند، لذا برای کسب و به دست آوردن مال و ثروت، طلبگی و تحصیل را رها کردند و عمامه‌ها را از سر برداشتند، ولی از آنچه احتمال می‌دادند، بدتر شدند! ‌به گونه‌ای که گویی در خانواده‌ها قحطی آمده بود، وضع‌ آنها بی‌برکت شد و این وضع و فشار حدود هفت سال طول کشید. ابتدا عقل انسان را از او می‌گیرند و بعد از اینکه عقل در وجود او حاکم نبود، به خیال خام خود برای نجات از چاله به طرف چاه فرار می‌کند و خود را در آن می‌افکند! آیا کسی هست که بگوید اگر کاری برایم روشن باشد می‌کنم و تا روشن نباشد و ضد روشنایی باشد توقف می‌کنم؟! ما مثل دیگران نیستیم، بلکه ائمه(ع) به ما خبر داده‌اند که در آخرالزمان حفظ دین به حفظ آتش در کف دست می‌ماند».

* * *

حاضرم به روستا بروم و لنگ بپوشم و کار عملگی انجام دهم!!

مرحوم آیت‌الله العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری زعیم و مؤسس حوزه علمیه قم، در دوران اختناق و فشار رضاخانی، با اتخاذ سیاستی خردمندانه، حوزه قم را از گزند حملات او حفظ نمود. آیت‌الله بهجت در خاطره‌ای که در پی می‌آید، جلوه‌ای از رفتارهای اینگونه «آیت‌اللهِ موسس»را تببین نموده‌اند: «مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری با قیام علیه دولت در زمان رضاشاه پهلوی مخالف بود، ولی مرحوم آقا سیدمحمدتقی خوانساری تمایل داشت که حرکتی صورت گیرد و به نقل آقای خمینی (ره) از ایشان تقاضا می‌کرد که کاری بکند. یکی از حرف‌های مرحوم خوانساری به حاج‌شیخ(ره) این بود که اگر کاری نکنید، مردم برمی‌گردند؛ البته همین‌ طور هم شد و عده زیادی در اصفهان حتی از تقلید ایشان برگشتند به اینکه این همه بلا و فشار بر سر مسلمان‌ها وارد می‌شود، چرا شما ساکت نشسته‌‌اید؟ مرحوم حاج شیخ ‌خیال کرد که مقصد آقای خوانساری (ر‌ه) از این جمله که اگر کاری نکنید، مردم برمی‌گردند، این است که از تقلید شما برمی‌گردند، در حالی که مقصود آقای خوانساری این نبود، بلکه منظورش این بود که مردم از دین برمی‌گردند. آقای حائری در جواب فرمود: حاضرم عملی برخلاف یقین انجام ندهم اما به روستا بروم و لنگ بپوشم و کار عملگی انجام دهم. البته آخرالامر تلگرافی اعتراض‌آمیز به شاه کرد که مردم ناراحتند، ‌ولی شاه اعتنایی نکرد. آری، چقدر انسان مؤمن باید مقید باشد که خلاف یقین مرتکب نشود. حفظ دین، روی آتش راه رفتن یا آتش در دست گرفتن است».

* * *

روضه‌خوانی مستحب است اما هزار واجب در آن است!!

رویکرد مؤسس حوزه علمیه قم در برابر اقدام رضاخان به برچیدن مجالس عزاداری و روضه نیز درخور توجه است. از آیت‌الله بهجت در این باره منقول است: «مأموریت رضاخان پهلوی این بود که دستگاه روحانیت و روضه‌خوانی را تقریباً تعطیل کند، لذا در آن زمان نزد آقا شیخ عبدالکریم حائری (ره) گفته شد: روضه‌خوانی امر مستحبی است، شما با جلوگیری رضاخان از آن مخالفت نکنید. ایشان در جواب فرمودند بله مستحب است، اما هزار واجب در آن است... زیرا مجلس روضه‌ فقط روضه‌خوانی نیست، بلکه مجلس درس احکام و معارف و عقاید و ترویج مذهب است».

***

نامه‌ای که پستچی برای آیت‌الله حائری آورد!!

برانداختن القاب و عناوین مذهبی نیز در زمره تصمیمات حکومت رضاخان به شمار می‌رود. آیت‌الله بهجت از این اقدام هیئت حاکمه در مورد آیت‌الله حاج شیخ عبدالکریم حائری، خاطره‌ای شنیدنی دارند: «روزی توسط پستچی، پاکتی به حاج‌شیخ عبدالکریم حائری(قده) رسید. وقتی حاج‌شیخ پاکت را دید، شگفت‌زده شد. دید همه عناوین را به دستور حکومت قلم زده‌اند و فقط روی نام او، یعنی عبدالکریم خط نکشیده‌اند! بله، فقط روی نام‌ها مانند حسین، تقی، علی، رضا و... خط نمی‌کشیدند، ولی روی عناوین مذهبی مانند مشهدی،‌ کربلایی، حاج و امثال اینها خط می‌کشیدند. اگر بر فرض برای کسانی- با عذر یا بلاعذر- جایز باشد که او را به پادشاهی و سلطنت برسانند، آیا برای من هم دخول در ولایت سلطان جابر، جایز است؟! گیرم که با وجود شرایط، دخول در ولایت جابر، برای من هم جایز باشد و من هم رفتم و نام خود را در دیوان و دفتر دولت جابر نوشتم، آیا روشن کردن آتش او هم برای من جایز است؟».

* * *

ضرب و شتم زنان محجبه در مسجد بالاسر حرم حضرت معصومه ص)

روایتی که در پی می‌آید، توسط آیت‌الله العظمی بهجت و از زبان مرحوم آیت‌الله العظمی سیدشهاب‌الدین مرعشی نجفی نقل شده است. این داستان عمق خشونت مأموران رضاخان در اجرای سیاست کشف حجاب را نشان می‌دهد: «آقای مرعشی(ره) فرمود: زمان رضاشاه پهلوی در قم، پاسبانی در مسجد بالاسر حرم حضرت معصومه(س) در صفوف نماز جماعت زن‌ها را ضرب و شتم و ایذا می‌نمود که چرا محجبه هستند؟! عِرق دینی و مذهبی من باعث شد یک سیلی محکم به صورت او زدم، برگشت به من گفت: «خدمت شما هم می‌رسم» و رفت تا به خدمتشان برسد!

 

منابع :

حجاب و پوشش در ادیان زرتشت، یهود و مسیحیت (مهناز علیمردی/ محمدمهدی علیمردی)

حجاب و پوشش در ادیان یهود، مسیحیت، اسلام و زرتشت، زهرا نبئی

روزنامه جوان :   رضاخان برای کشف حجاب به دنبال امضای علما بود !!

 

خوب با دانستن این مطالب اگر گروهی از زنان در ایران برای بی حجابی در ایران تظاهرات و تلاش کنند کاری ضد فرهنگ دینی و ایرانی و برای بیگانه دانسته یا نادانسته  کار می کنندو بایس با آنها به شدت برخورد کرد.

...........

 

اینگونه بود که در دوره ساسانیان بسیاری اشتباه کردند که به جای گردهم آیی و تشکیل گروه های مخالف رژیم مشکل خود را در درون حل کنند و نپندارند که دیگران برای آنها کاری میکنند. این گونه بود که بسیاری از ایرانیان این اشتباه را کردند و با خیانت به کشورشان و جمع کردن اطلاعات و تحویل آن به اعراب ایران را فروختند.

این اشتباهات را تکرار نکنیم

 

صدمه و رنج خیانتها را به ایران با افتادن مسیرمسیر سیاسی و فرهنگی غلط تا به امروز با عرب گرایی (نه اسلام گرایی) و با دو تکه شدن جامعه می پردازیم.

 

پس بپدیریم که جامعه ما به دو گروه میهن گرایان و اسلام گرایان تقسیم شده است که این جدایی اجتمایی برای ایران مانند یک سم مهلک است.

 

میهن گرایان بایس بپذیرند که در ایران فقط جای دین زرتشت با اسلام عوض شده و در فرهنگ ایران زمین همیشه قواعد دینی حضور داشتند و خواهند داشت. برای مثال نقش شاهنامه را در عزاداریهای اسلامی فراموش نکنید. ده صفتی را که او بیان میکند را با دستورات امامان شیعه مقایسه و تعجب کنید

 

اسلام گرایان نیز بایس بپذیرند که اسلام گرایی عرب گرایی نیست و نبایس فرهنگ عرب را زیر عنوان اسلام به جامعه تزریق کنند.

 

اسلام شیعه بخشی از سوسیالیسم ایرانی (توجه به مستضعفان، برابری زن و مرد در جامعه از لحاظ وظایف و مالیات به حق و ...) یا ناسیونالیسم ایرانی (دوازده امامی بودن ؛ جانشینی پسر بعد از پدرمانند شاهان قدیم بر خلاف سُنی ها ؛ نپذیرفتن کامل زبان عربی و زیر نویسی قرآن به فارسی و رژیم های سلطنتی و ...)  است

 

من حتی تعجب نخواهم کرد اگر زیربنای خیلی از امامزادگان ما آتشکده های قدیم ایران باشد!!

 

اگر این دو گروه این مطلبهای کلیدی را نپذیرند هر دو بازنده خواهند بود و ایران تجزیه خواهد شد و هر دو گروه ضعیف تر و لقمه بهتر و آسانتر برای اعراب یا برای غربیها خواهند بود.

 

هر کسی ایرانی نیست و هر کسی هم مسلمان نیست. ایرانی مسلمان بودن زحمت دارد.

 

ایرانی برای من کسی است که تاریخ و فرهنگ خود را بشناسد و به نکات مثبت ان افتخار و از نکات منفی آن دوری و آنها را پاک کند و از نکات مثبت فرهنگی و تاریخی خود حراست کند. ایرانی بودن فارسی عربی سخن گفتن نیست وقتی قلبت برای عربها یا غربیها بتپد.

 

مسلمان بودن هم ختنه کردن یک پسر و جشن بلوغ دخترها نیست بلکه اعتقاد به خدا و شناخت اسلام و چرایی قوانین اسلامی است. من حداقل یک مسلمان بودن را نماز و قرآن خواندن روزانه میدانم زیرا برای نماز و قرآن خواندن بایس شرایط دیگر اسلامی را هم رعایت کرد. روزه و خمس و زکات وحج اعمالی یک بار در سال با توجه به امکانات شخصی است ولی نماز و قرآن خواندن روزانه است و نشان دهنده واقعیت و قبول واقعیت اسلام از یک شخص است. اینکه کسی در روز نماز و قرآن نخواند یعنی نه میخواهد خودش با خدا رابطه داشته باشد نه خدا با اوسخن بگوید . خوب این چه مسلمانی است؟؟

 

خوب با این نوشتاربالا چند میلیون ایرانی مسلمان واقعی در ایران داریم ؟؟

 

آن کسی که نماز و قرآن نمی خواند و یک باره روزه می گیرد شاید برای خوش نمایی در نگاه دیگران یا برای لاغر شدن روزه می گیرد.

آن کسی که نماز و قرآن را هر روز نمی خواند و یک باره حج برود و پولش را به جیب عربهای سعودی میریزد  شاید برای خوش نمایی در نگاه دیگران یا برای خرید اجناس مارک دار میرود.

از این گونه مسلمانان صدها صد ها هزار در زندانهای ایران به جرم زنا و آدم کشی و سرقت و هرگونه کاری که با اسلام مغایرت دارد زندگی میکنند و متاسفانه نامهای محمد و علی و.حسن و حسین و رضا را یدک می کشند.

 

به همین دلیل است که من پا فشاری میکنم که رژیم اسلامی ایران اسامی این معصومین و لقبهای آنان را اسامی خاص و مقدس اعلام کند که مختص این بزرگواران است که در شناسنامه های مردم عادی جایی نداشته باشند .

 

برای من قبول اینکه زنی که او را به جرم فاحشگی در خیابانها دستگیر کرده اند و در زندان است هر روز او را با نام فاطمه یا زهرا صدا بزنند سخت است.

 

برای من قبول اینکه مردی که زناکار بوده و بعد هم دست به قتل آن زن زده و زندانی است او را با نام علی یا محمد صدا بزنند سخت است.

 

برای من قبول اینکه مردی که دزد و حقه باز مالی بوده و بعد هم زندانی است او را با نام حسن یا حسین صدا بزنند سخت است.

و ....

 

حال با تمامی این سخنان چکار بایس کرد ؟

بایس کاری پایه ای کرد و بدون تعصب.

 

من شما را به خواندن پنج کتاب خود (مکتب نیاکان) دعوت میکنم

https://www.majidbahrambeiguy.at/mktb-ayrany-nyakan-ayndh-ayran-ba-ayran-grayy-shans-dard.html

 

تنها با رفرمهای پیشنهاد شده این دو گروه به یک آشتی ملی برای ایران میرسند.اگر این رفرمها نشوند ما در آینده مشکل خواهیم داشت

 

آریا بهرام (مجید بهرام بیگی)

25 اردیبهشت 1401

Nach oben