ایران من / من تو را می پرستم

ایران من

سخنان ملی آیت الله بهشتی برای ایران

منو بشناس / فرزاد فرزین


 

   1.648.195  Km 

     

 

 اتحاد سرزمینهای ایرانی 

 ما یک ملت هستیم. از لحاظ ژنتیکی؛ از لحاظ تاریخی ؛ از لحاظ فرهنگی ؛ از لحاظ دینی ؛

 ایران نام یک کشور نیست بلکه نام یک تمدن است و آنچه که به هم تعلق دارند به هم تعلق دارندو جدا شدنی نیست

هر چند برای مدت کوتاهی تاریخ از هم جدا شوند. ما از این تمدن نمی گذریم

هویت ایرانی مجموعه‌ای از عوامل تاریخی، جغرافیایی، زبانی، دینی و فرهنگی است که به مرور زمان شکل گرفته و شامل عناصری مانند سرزمین  ، زبانهای محتلف از ریشه زبان ایرانیها ، دین اسلام، تاریخ باستان، آیین‌های مشترک و باورهای مشترک است. این هویت، پدیده‌ای اجتماعی و پویا است که در طول تاریخ متحول شده و با مفاهیمی مانند «ایران‌گرایی» و «اسلامیت» درهم تنیده شده است .

عناصر اصلی هویت ایرانی

جغرافیا و سرزمین:  

فلات ایران و ویژگی‌های جغرافیایی آن، عنصری پایدار در شکل‌گیری هویت ایرانی بوده است  

:زبان ایرانی:

با ریشه از زبانهای خانواده ایرانی / زبان ایرانی، به عنوان زبانی مشترک و حامل تاریخ و فرهنگ، نقش مهمی در پیوند ایرانیان داشته است

دین اسلام: 

اسلام به عنوان یک عنصر دینی کلیدی، به هویت ایرانیها معنا و جهت بخشیده و با وجود اختلافات فرقه‌ای، اساس مشترکی را فراهم کرده است.

آرزوهای مشترک و اسطوره‌ها:

 آرزوهای مشترک، اسطوره‌ها، جشن‌ها و آیین‌های باستانی، همگرایی و احساس تعلق ملی را در میان ایرانیان تقویت کرده‌اند 

تاریخ باستان:  

میراث غنی تمدنی ایران در دوران باستان و پیش از اسلام، یکی از ارکان مهم هویت ایرانی محسوب می‌شود  

تحولات و چالش‌ها

پدیداری اجتماعی: 

هویت ایرانی به عنوان یک پدیده اجتماعی در نظر گرفته می‌شود که در نتیجه‌ی حوادث تاریخی، ساخته شده و متحول می‌شود و ثابت نیست

هویت چندگانه:  

هویت ایرانی در طول تاریخ، پذیرای چندگانگی‌های قومی و مذهبی بوده و با وجود تفاوت‌ها، انسجام خود را حفظ کرده است  

  اهمیت در دوره معاصرص 

توجه به هویت ملی در سال‌های اخیر به دلیل عواملی مانند بازسازی چهره‌های تاریخی و فرهنگی در فضای مجازی، در جامعه ایرانی پررنگ شده است.

   

هویت ایرانی حسی جمعی از سوی مردمان ایرانیِ متعلق به سرزمین‌های تاریخی ایران است. این حسِ تعریف‌شده بر اساس جغرافیا و تاریخ، از یک تجربهٔ تاریخی و سنت فرهنگی مشترک بین مردمی که در ایران‌زمین زیسته‌اند تکامل‌یافته و در عناصر فرهنگی آن مشترک است. این هویت با کشیدن مرز بین ایرانیان و بیگانگان تمایز یافته؛ یکبار بین ایرانی و انیرانی، بار دیگر در تقابل عجم-عرب/ در دوگانهٔ تُرک و تاجیک /  و در زمان صفویان در تقابل هندی و ایرانی. 

 

هویت ایرانی به علت موقعیت خاص جغرافیایی از سه حوزه تمدنی ایرانی، اسلامی، مفهوم تاریخی ایران و انتساب به آن در نهضت‌های قومی، سیاسی، و دینیِ دوران ساسانیان شکل گرفت و در دوران اسلامی، با فراز و نشیب‌هایی پایدار ماند و در عصر ایلخانی و صفوی، تولدی دیگر یافت و در عصر جدید، به صورت هویت ملی ایران متجلی شد.

 

از نظر ریچارد فرای ایران‌شناس آمریکایی، تشکیل کشور ایران به شکل سیاسی مربوط به سده سوم میلادی، یعنی عهد ساسانیان، است و از نظر سیاسی، این اعتقاد که همهٔ مردمی که در این سرزمین زندگی می‌کنند رعایای «پادشاه» هستند اعتقادی است که همواره در تاریخ ایران، اساس هویت سیاسی ایرانیان بوده‌است. وفاداری ایرانیان در زمان هخامنشیان معطوف به شاه یا سلسله پادشاهی بوده‌است، نه به کشور. اما این اصل، در زمان ساسانیان، مورد چالش مذهب قرار گرفت و وفاداری مردم، که تا آن زمان معطوف به پادشاه بود، جایش را به مذهب داد که با تسلط اسلام این تحول، تشدید و تثبیت شد.

چشم اندازها درباره هویت ایرانی

احسان یارشاطر ترتیبات و مدون سازی مشابهی از سنت ایران را در تحلیل خود از ترتیبات تاریخ سنتی ایران در دوره ساسانی توصیف کرده بود. گراردو نیولی نیز ایده «ابداع سنت» هابزبام را در ارزیابی خود از شکل گیری یک دولت ملی پیشامدرن در دوره ساسانی به کار گرفته بود. به هر روی موضع جنبه تاریخی بخشی یارشاطر و نیولی نشان می دهد که گونه ای از هویت ملی-قومی پیشامدرن در ایران دیرزمانی پیش از ابداع نسخه مدرن این مفهوم در قرون هیجدهم و نوزدهم وجود داشته است. 

برت فراگنر نیز، تحت تأثیر رویکرد مدرنیستی که به طور فزاینده ای محبوب بود، بیان می کند که بین هویت ملی مدرن ایرانی و گذشته تاریخی اش یک از هم گسیختگی رادیکال وجود دارد. او معتقد است که ملی گرایی مدرن ایرانی نمونه خوبی از این است که جنبه های بی ربط «هژمونی ایرانی» که در دوره قرون وسطی شایع بود چگونه برای برساختن یک فرهنگ و هویت ملی مدرن مورد استفاده قرار گرفته است. او در توضیح ایده های خود پارادایم سودمندی را معرفی کرده تا نشان دهد چگونه فارسی به عنوان نخستین «زبان میانجی» در تمدن اسلامی قرون وسطی به عنوان یک شیوه ارتباطی بین منطقه ای پراکنده شد. عنصر کلیدی فرمولبندی فراگنر، با الهام از نظریه هژمونی فرهنگی آنتونیو گرامشی، «هژمونی زبان فارسی» است. هژمونی زمانی تحقق می یابد که طبقه های حکومت گر چیرگی خود را نه فقط از طریق استفاده از زور، بلکه همچنین از طریق اجماع، حفظ کنند. آنان با اعمال رهبری اخلاقی و فکری از طریق شبکه ای از نهادها، روابط اجتماعی و ایده ها به این هدف دست یافتند. به هر روی به نظر می رسد پارایم سودمند او نقش هژمونی فارسی در شکل گیری هویت مناطق اسلامی غیر ایرانی را با نقش آن در فلات ایران خلط می کند.

 

 زبان فارسی در سرزمین های ایران، که فارسی نو در آن توسعه یافت، بود که عمیقاً ریشه داشت، جایی که فرهنگ ایرانی شایع بود، جایی که ادیبان فارسی به عنوان یک هسته قومی مسلط با آگاهی تاریخی موجود بودند و جایی که ساخت درجریان هویت ایرانی پیشامدرن را تا دوران مدرن بنیان نهاد. سرزمین ایران در سراسر دوره ساسانی و پس از دوره ای فطرت ها و فراز و نشیب ها در اوایل دوره اسلامی به طور متمایزی به عنوان «ایران» یا ایرانشهر شناخته می شده است، مفهومی که از قرن سیزدهم دوباره با آن شناخته شده است.   

 

دیگر رویکرد محبوب مدرنیستی به ملت ها همچون «جوامع تصوری» می نگرد، و استدلال می کند که ایده همدلی در جوامع فراتر از گروه های اولیه دارای ارتباط چهره به چهره، نظیر روستاها یا دودمان های ایلیاتی یا محله ها، تنها در ذهن اعضای آن وجود دارد. اصطلاح استعاری «جوامع تصوری» توجه شماری از نویسندگان ایرانی را در رویکرد آنان نسبت به منشأهای هویت ایرانی جذب کرده است. حدود استعاری جوامع تصوری «فراتر از فهم تاریخی» آن رفته و بدون هیچ ارجاعی به بقیه نظریه اندرسون به مورد ایران اعمال شده است. بدین ترتیب نقشی که زبان اداری به عنوان یک عنصر مهم در ترویج «انسجام پیشا ملی» در قلمروهای دودمانی پیشا مدرن ایفا کرده را نادیده گرفته. این مفاهیم مدرنیستی در خصوص هویت ملی مبتنی بر سنخ های آرمانی تجربه های مدرن مدنی-سرزمینی ملت شدن جوامع اروپایی است. ملت های پیشامدرن غیرغربی به طور مناسبی در این مدل جای نمی گیرند. ایده هویت ملی جوامع آسیا غالباً ناشی از منشأهای تبارشناسانه افسانه ای و سرزمینی و فرهنگ زبان محلی و دین است.

 

چشم انداز جنبه تاریخی بخش با نفی باور به یک مفهوم رمانتیک باستانی از هویت ملی و نیز اعتقاد مدرنیستی و پست مدرنیستی از یک گسست تاریخی رادیکال در منشأهای ملت ها، بر نقش نیروهای تاریخی در شکل گیری ملت های مدرن تأکید می کند. این چشم انداز بر منشأهای تاریخی جوامع قومی-فرهنگی تمرکز می کند و پیشنهاد می کند که ملت ها و ملی گرایی های مدرن محصولات فرایندهای بلندمدت تاریخی هستند. کیفیت جنبه تاریخی بخش «ملت» در اسطوره ها، حافظه ها، ارزش ها و نماد ها پی جسته می شود. هواداران چشم انداز جنبه تاریخی بخش جوامع قومی و ملت ها را پدیده هایی تاریخی می بینند که تابع «جریان و تغییر» اند. از جمله ایرانشناسانی که نسخه های متفاوتی از چشم انداز جنبه تاریخی بخش را ترجیح داده اند عبارتند از احسان یارشاطر، گراردو نیولی، ان لمتون، الساندرو بوزانی، روی متحده، دیوید 

مورگان، فریدون آدمیت، شاهرخ مسکوب، محمدرضا شفیعی کدکنی و محمد توکلی طرقی. 

 

امپراطوری پارس

امپراطوری ساسانی قبل از حمله اعراب

===========================

چرا ایران بایستی به دنبال سیستم چهارپایه ی سیاسی امنیتی  اقتصادی و فرهنگی «اتحاد سرزمینهای ایرانی» باشد ؟؟ 


پروژه «اتحاد سرزمینهای ایرانی»  یک پروژه ابر ناسیونالیستی نیست بلکه یک امر ضروری است

کسانی میتوانند بپرسند که ما اتحادهای مختلف در منطقه داریم و دیگر احتیاجی به این اتحاد نیست.

جواب  این است که این درست نیست.

نخست اینکه 

این مناطق در هم ادغام میشوند و سیاستهای اقتصادی و سیاسی و فرهنگی و اجتمایی انها نیز با هم ادعام میشوند و با هم رشد میکنند مانند اتحاد جماهیر شوروی سابق در حالیکه در یک اجتماع دیگرهر منطقه می تواند براحتی از یک سیستم مانند شانگهای یا بریکس خارج شود و تمامی معادلات کشورهای وابسته را مختل کند و به این صورت هر منطقه رشد یکسان نخواهد داشت زیرا تکان های سیاسی و اقتصادی و اجتمایی آنها را متضرر خواهد کرد.

دوم اینکه 

از انجاییکه این ادغام انجام میگیرد امنیت یک منطقه امنیت تمام منطقه است زیرا کشوری بزرگتر وبا جمعیت بیشتر کمتر مورد حمله قرارمی گیرد و وزنه سیاسی آن درجهان نیز افزایش می یابد و امنیت نیز یک لازمه برای آسودگی اقتصادی و فرهنگی و رشد آن میشود در حالیکه به پیوندهای امنیتی فعلی در جهان نمیتوان اطمینان داشت. ما دیدیم در اوکرایین چه پیش آمد.

همین حال که من این نوشته را مینویسم با یک بررسی کوتاه می فهمیم که«اتحاد سرزمینهای ایرانی»  

مساحتی برابر با  4.675.931  میلیون کیلومتر مربع و جمعیتی برابر با  478.000.000   میلیون خواهد داشت.

تابلو

منظقه

مساحت

جمعیت

پاکُستان

907.464. km²

251.000.000

آذربایجان شمالی

86.600 km²

010.000.000

افغانُستان

652.867 km²

046.000.000

  (ترکمنستان) خوارزم  

491.210. km²

007.500.000

(ازبکستان)  سغد   

448.900 km²

036.000.000

کردُستان غربی در سوریه

42.591. km²

002.500.000

کردُستان جنوبی در عراق

40.643. km²

006.300.000

کردُستان شمالی در ترکیه

214.557. km²

017.000.000

تاجیکُستان

143.099. km²

010.600.000

ایران

1.648.000 km

091.100.000

 

نتیجه -

- 4.675.931 km²

- 478.000.000

 قاره آسیا را میتوان به چهار کشور تمدنی تقسیم کرد هند و روسیه و چین و ایران همه جزو کشورهای بریکس

 کشور 4675 کیلومتر ایران

9597  کیلومتر چین         

3287 کیلومتر هند 

17.1  کیلومتر روسیه  

چه کار بایس کرد؟ کردها ؟ چرا ؟ 

کلمه "کرد" به قوم ایرانی‌تبار اشاره دارد که به زبان‌های کردی سخن می‌گویند و در مناطق کوهستانی زاگرس در ایران  دشت‌های اطراف آن و در ترکیه و عراق و سوریه زندگی می‌کنند. این قوم یکی از قدیمی‌ترین اقوام ایران به شمار می‌رود و ریشه‌های آن به مادها و حتی پیش از آن‌ها به اقوام گوتی و لولوبی می‌رسد.

بایس دولت ایران کردهایی را که به ریشه قومی خود یعنی مادها و تاریخ مشترک خود با پارسها و تشکیل دولت بزرگ هخامنشی ایران باور دارند و میخواهند باری دیگر کردهای متحد در زیر یک پرچم مانند دوهزار و پانصد سال پیش با غرور زندگی کنند را هر جای این دنیا که هستند زیر پرچم حزب کردهای متحد گرد هم آورد و به آنها کمک کند که به این اتحاد قوم کرد برسند و زیر پرچم اتحاد سرزمینهای ایرانی مانند دوره هخامنشی به غرور کرد بودن خود برسند. تمامی اقوام ومناطق ایرانی پشت آنها خواهند بود تا در بازیهای سیاسی دنیا مانند برگ بازی نباشند و اقوام متخاصم با آنها کشتاری مانند ارامنه انجام ندهند و زندگی خوبی داشته باشند. زمان آن برای کردها رسیده است.

پرچم حزب کردهای متحد اتحاد سرزمینهای ایرانی

                                   

 آیا من می گویم بایس به تجزیه این کشورها کمک کنیم ؟ خیر . آیا من میگویم ما بایس در امور کشورهای دیگر دخالت کنیم؟ خیر 

آنچه من میگویم یک دیدگاه جالب و زیباست برای این ایرانیان جدا شده از کشور مادر ، به دامان مادر خود برگردند. 

این برگشت به دامان مادر فقط با یک همه پرسی میتواند انجام بگیرد که حداقل دوسوم مردم آن منطقه با آری به     اتحاد سرزمینهای ایرانی پاسخ بدهند

دولت ایران بایس در تمامی شهرهای مهم این مناظق دور افتاده از دامن مادر کنسولگری باز کند و روابط خود را با مردم مناظق در امور اقتصادی و فرهنگی فشرده و افزون کند . این مناطق بایس در ردیف اول معاملات اقتصادی و روابط فرهنگی قرار داشته باشند.

Nach oben